جدول جو
جدول جو

معنی تباه و تبست - جستجوی لغت در جدول جو

تباه و تبست
(تَ هَُ تَ بَ)
تار و مار. ترت و مرت. تبست و تباه. خاش و خماش. داس و دلوس. قاش و قماش. سست از کارافتاده. تباه:
دریغ من که مرا مرگ و زندگانی تلخ
که دل تبست وتباه است و تن تباه و تبست.
آغاجی (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 36).
اگر نه عدل شهستی و نیک رایی او
شدی سراسر کار جهان تباه و تبست.
سوزنی.
رسم و آئین بخیلی جود او منسوخ کرد
شد یقین کآن رسم و آئینی تباهست و تبست.
سوزنی.
چنانست کارم تباه و تبست
که نبود مرا نان خورش جز یبست.
فرید احول
لغت نامه دهخدا